در نخستین روزهای سال 2015 در خبرها آمد که رجبطیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، نخستین بازدید خود از یک مهمان خارجی (محمود عباس) را در کاخ تازهساز و 1 میلیارد دلاریاش (آکسارای) انجام داده است. او در این مراسم از یک آیین نوین هم پردهبرداری کرد. آیینی که آنرا اعلام وراثت دولت ترکیه از 16 امپراتوری ترک تاریخی دانستهاند. 16 سرباز تشریفات با جامهها و جنگ افرازهایی که به فیلمهای تخیلی میمانست، اردوغان را در این برنامه همراهی کردند.
منابع رسمی ترکیه هویت این شانزده امپراتوری را چنین گزارش کردهاند: 1-امپراتوری هون (در مغولستان)، 2-امپراتوری هون غربی و 3- امپراتوری هون اروپا، 4- امپراتوری هون سفید (هفتالیان افغانستان)، 5- ترکان آسمانی (گوکترک در سیبری)، 6- آوارها (در جنوب شرق اروپا)، 7- خزرها، 8- اویغورها (در شرق چین)، 9- قرهخانیان (در آسیای میانه)، 10- غزنویان،11- سلجوقیان، 12- خوارزمشاهیان، 13- اردوی زرین (بخش شمالی و غربی امپراتوری مغول)، 14- امپراتوری تیموری (گورکانیان)، 15- گورکانیان هند و 16- امپراتوری عثمانی.
موج انتقادها باعث کنار گذاشتن این نمایش نشد و چند هفته بعد، اردوغان دوباره همین برنامه را در بازدید از الهام علیاف، رئیسجمهوری آذربایجان (اران) هم اجرا کرد. بدین ترتیب باید انتظار داشت که اگر یکی از مقامات ایرانی هم به ترکیه برود، باید در چنین برنامهای حضور بیابد.
ما به آرمانهای سیاسی دولت ترکیه کاری نداریم و در اینجا نگاهی گذرا به این 16 دولت خواهیم داشت. ویژگی این مقاله آن است که تنها از منابع غیرایرانی و غیرفارسی بهره میجوید تا هیچگونه شبههای بر بیطرفیِ آن نباشد. ما در واقع در اینجا از دریچهی چشم پژوهشگران غربی به دولتهای ترک نگاه میکنیم.
1-2-3- هونها، این گروههای چادرنشین، در سده چهارم و پنجم میلادی در اوج سستی امپراتوری روم غربی، یک امپراتوری پهناور ولی شکننده، بینظم و بسیار زودگذر در اروپا برپا کردند که از میان فرمانروایان آن، آتیلا (تازیانهی خداوند) نامآور است. برخی از پژوهشگران از جمله ژوزف دوگینیه هونها را با مغولها پیوند دادهاندDe)Guignes,1758).ولی از آنجا که چیزی از زبان آنان جز شماری واژه نمانده، تعیین هویت آنان بسیار دشوار (Sinor, 1977) بلکه ناشدنی (Schenker 1995) است. چه، همان واژگان مانده نیز، نه ترکی که هندواروپایی (اسلاوی و داسی) به نظر میرسند(Poppe 1965).
4- هونهای سفید (هفتالیان) در سده پنجم توانستند در شرق افغانستان کنونی به توانمندی برسند. آنان وارون دیگر گروههای پیروزمند سرزمینهای شمال شرقی ایران، با شهرنشینی آشنایی داشته و کوچگرد نبودند. برخی از پژوهشگران با «هونهای سفید» نامیده شدن «هفتالیان»، مخالفاند و بر این باورند که آنان هیچ پیوندی به هونها نداشتند(2009 Beckwith). تقریبا همه پژوهشگران، زبان هفتالیان را ایرانی میدانند(Enoki 1959) برخی هفتالیان را ناایرانیانِ «ایرانیشده» میگیرند و برخی آنان را آریاییتبار میدانند(Sinor 1990). ایرانیان در دورهی ساسانی هفتالیان را تورانی میخواندند. خودشان نیز خود را افراسیابی مینامیدند. ولی باید توجه کرد که بر بنیاد باورهای ایرانی، تورانیها تفاوت تباری و نژادی با ایرانیان نداشتند و آنچه میان این دو درگیری ایجاد کرده بود، اختلافات سرزمینی و مرزی میان خراسان و فرارود بود. وگرنه، آنچه از داستانهای حماسی ایرانی برمیآید، پدر شاهانِ تورانزمین یعنی تورج، برادر پدر شاهان ایرانزمین یعنی ایرج و هر دو پسر فریدون بودند. پس از اسلام، به دلیل غالب شدن ترکان در آسیای میانه و فرارود، به مرور، ترکان را همان تورانیان خواندند. که نمود آنرا در شاهنامه فردوسی میبینیم. ولی باید توجه داشت که همه نامهای هفتالی در شاهنامه، ایرانیاند.( Livinsky 1999)
5- گوک تُرکها (تُرکهای آسمانی) در سده پنجم میلادی در شمال چین و مغولستان اعلام موجودیت کردند. و اتحادیهای از قبیلهها برساختند که در سر آن خاقانِ ترک فرمانروایی میکرد. با این همه، باید توجه کرد که واژه «تورک» در نوشتههای آنان معنای «نیرومند» میداده و هنوز نام یک قومیت نشده بود(American Heritage Dictionary 2006). چنان که از نوشتههای کهن بر میآید، نام بنیادگزاران دولت یاد شده، ترکی نیست(Holcombe 2001). آنچه از سنگنوشتهی اورخون میدانیم نیز این است که بسیاری از بنواژهها، تُرکی نیستند(Sinor 1990). مهمترین قبیلهی این چادرنشینان صحراگرد، آشینا (آچینا) نام داشت که در ترکستان شرقی (چین) جاگیر شده بود. «چینا» به مغولی به معنای «گرگ» است و پیشوند «آ» در زبان چینی به معنای محترم. پس چنان که میبنیم، این گروه نیز اگرچه نقش بزرگی در ایجاد هویت ترکی داشتهاند ولی بیشتر مغول و چینیاند تا تُرک(Wikipedia//Gukturk/2015-02-01).
6- آوارهای کنونی، مردمانی قفقازیاند که امروزه در جمهوری خودمختار داغستانِ روسیه زندگی میکنند. زبانِ آنان از خانواده زبانهای قفقازی است که پیوندی به زبانهای ایرانی و زبانهای آلتایی (ترکی - مغولی) ندارد(Britannica//Avar2007). پیشتر، آنان را با نام تورانیان میشناختند. و چنانکه بررسی کردیم، تورانیان را در دورهای، به نادرستی، «تُرک» میدانستند. برای ریشهیابی نام «آوار» به سه واژه اشاره کردهاند که هرسه پهلوی است: اپَر (بالا، فرا)، ابراز (سربالایی) و ابَرگر (خداوند)( MacKenzie 1971). نام نخست، ما را به یاد پارتها و همچنین اپرشهر (نیشابور) میاندازد و نام دوم، اشاره به کوهستانی بودن سرزمین زیست کنونی آوارها میکند. در سدههای ششم تا نهم آوارهای اوراسیایی در شرق اروپا، به قدرت رسیدند. عنوان فرمانروای آنان خاقان بود و بررسیهای انسانشناسانه، نژاد آنان را مغولی دانسته(Lipták 1955). زبانشان را برخی آلتایی و برخی ایرانی میدانند.( László Makkai & András Mócsy 2001,) ولی فرهنگ آنان به زیر چیرگیِ فرهنگِ اسلاوها رفته بود( Golden 2007a).
7- خزرها، چادرنشینانی بودند که از سدههای هفتم تا دهم میلادی از کرانهی غربی دریای مازندران تا ولگا و کریمه، اتحادیهای تشکیل داده بودند. آندراس روناتاس، زبانشناس و مغولشناس، واژه خزر را با کیسر (خوانشِ پهلویِ قیصر) همپیوند میداند.(Róna-Tas 2007) از زبان آنان بسیار اندک میدانیم ولی ظاهرا با هونها نزدیکی نژادی و زبانی داشتند.
8- اویغورها در استان سینکیانگِ چین زندگی میکنند و زبانشان نیز ترکی اویغوری است. آنان در سده هشتم در مغولستان دولت تشکیل داده بودند.
9- قرهخانیان را نخستین ترکهای مسلمان میدانند. در سدهی چهارم هجری در فرارود به توانمندی رسیدند و سامانیان را سرنگون کردند. بسیار زیر تاثیر ایرانیان بودند و زبان دربارشان به پیروی از سامانیان، پارسی بود (Tetley 2009).
10- غزنویان را برخلاف تبارِ ترکیِ شاهانش، دولتی «ایرانیشده» میانگارند(Böwering2012). آنان بودند که اسلام و زبان پارسی را به هند بردند. دربار شاهان غزنوی پر از سرایندگان پارسیگو بود. جشنهای ایرانی چون نوروز و سده برگزار میشد و شاهانِ پایانی غزنوی نامهایی ایرانی چون فرخزاد، بهرام، خسرو ملک و خسرو شاه میداشتند.
11- سلجوقیان مردمانی اغوزتبار و ترکزبان که به رهبری طغرل، در سدهی پنجم هجری، غزنویان را از خراسان بیرون کردند و سپس دولت بویه در ایران باختری را برانداختند. آنان سپس با پیروزی بر بیزانس بخش بزرگتر آناتولی را به پیوست جهان اسلام گرداندند. سلجوقیان چه در ایران و چه در آناتولی، میراثخوار دولتهای ایرانی پیش از خود بودند. زبان دربارشان پارسی بود و جشنهای ایرانی را برگزار میکردند. زبان پارسی از زمان سلجوقی جای زبان عربی را به عنوان زبانِ نخستِ نوشتاری گرفت. از همین رو هنگامی که مولانا جلالالدین بلخی از بلخ به قونیه در باختریترین جای قلمرو سلجوقی میرود، باز هم به پارسی میسراید. در این میان ایرانگرایی سلجوقیان روم کمتر از ایرانگرایی سلجوقیان ایران نبود(Bosworth 2000). شاهان آن سامان نامهایی شاهنامهای چون کیکاووس، کیقباد و کیخسرو بر خود مینهادند و سکه با نشان شیر و خورشید ضرب میکردند. معماری دوره سلجوقی در آناتولی را نیز «ایرانی» دانستهاند(Blair, Sheila and Bloom 2004). از همین روست که رنه گروسه دولت آنان را «ترکی – ایرانی» میخواند(Grousset 1991).
12- خوارزمشاهیان، ترکتبارانی بودند که در دوره سلجوقی در خوارزم توانگر شدند و سپس با سستی سلجوقیان ایران، قلمرویی پهناور از خوارزم تا جنوب ایران برپا ساختند. آنان نیز همچون سلجوقیان تربیت شدهی فرهنگ ایرانی بودند(Sinor 1999). خوارزمشاهیان همیشه با ترکان و مغولان آن سوی جیحون درگیر بودند و در پایان با شکست آنان، ایران به اشغال مغول درآمد.
13- اردوی زرین (آلتان اردو)، یکی از قلمروهای خاندان چنگیز بود که در سدهی هفتم و هشتم هجری، شمال دریای مازندران و قفقاز را دربر میگرفت. زبان این دولت نیز مغولی بود. ولی زبانهای عربی و پارسی نیز برای ارتباط با ایران و مصر در دربار اردوی زرین به کار میرفت.(Boyle 1968)
14- تیمور از نوادگان چنگیز مغول بود. که در سدهی هشتم هجری، نخست بر فرارود و سپس بر ایران دست یافت. او اگرچه ترکزبان بود ولی دولتی ساخت که همچنان در آن، ادب و هنر ایرانی دستِ بالا را میداشت. تیمور کسی بود که دولت عثمانی را سرنگون و تجزیه کرد (هرچند عثمانی دوباره بازیابی شد). فرزندان تیمور بسی بیش از او پروردهی فرهنگ ایرانی بودند و انبوهِ یادگارهای هنری دورهی درخشانِ شاهرخ و پس از او، در سمرقند و هرات و مشهد، از سوی پژوهشگران، میراثی «ایرانی» خوانده میشود و نه میراثی مغولی یا تُرکی (Norwich 2001) از همین رو دولت تیموریان را نیز همچون غزنویان و سلجوقیان، دولتی «ایرانیشده» مینامند.(Asimov, 1998 & Bosworth).
15- یکی از نوادگان تیمور به نام بابُر، در سده 16 میلادی (همزمان با صفویان در ایران) سلطنتِ دهلی در هند را برانداخت و دولت مغولان (گورکانیان) را در هند سامان بخشید. هم هندیان، هم ایرانیان و هم فرنگیان به این دولت، «مغولان هند» گفتهاند. با این همه آنرا نیز همچون تیموریان، «ایرانیشده» دانستهاند(Lehmann 1988). هرچند زبان فارسی و هنر ایرانی، پیش از تیموریان نیز سدهها در هند جریان داشت ولی در این دوره به اوج خود رسید. به گونهای که ایرانیان سنیمذهب و دگراندیشی که از سختگیریهای دولت صفوی، گریزان بودند، به هند شتافته و آنجا را میهن خویش میدانستند. شاهان مغولیِ هند نامهایی ایرانی چون همایون، جهانگیر، شاهجهان، جهاندار، فرخسیر و نیکوسیر داشتند. در این میان «شاهجهان» نامدارتر است. همو که دستور به ساخت آرامگاه بزرگ و سرشناس «تاج محل» را به یادبود همسرِ ایرانیاش، «ارجمندبانو» داد. معماران و خوشنویان این بنا ایرانی بودند و طرح باغ آن، الگوبرداری از چهارباغ ایرانی است که همان زمان در اصفهان خوش میدرخشید (Spuler 2003).
16- امپراتوری عثمانی از سده 14 تا جنگ جهانی یکم بر قلمرویی پهناور ولی دگرگونیپذیر فرمانروایی داشت. زبان فارسی و فرهنگ ایرانی از نخستین روزگار عثمانی تا واپسین روز به عنوان یکی از زبانها به کار میرفت(31). گذری در شهر استانبول که اوج تمدن عثمانی را نمایش میدهد، ما را با پرشمار نوشتههای فارسی -از کاخ شاهان تا بازار شهر- روبرو میکند. در آغاز کار عثمانیان، عنصر ایرانی در هنر آنان چربش داشت، ولی با گشودن استانبول، عنصر بیزانسی (رمی) پیشی گرفت(Harris 1977).
اکنون با مروری گذرا بر تاریخچه و ویژگیهای مهم این شانزده دولت، خواننده خود میتواند به داوری بنشیند که اردوغان، رئیسجمهور ترکیه و مشاورانش، چگونه بر بخش بزرگی از تاریخ و فرهنگ و تمدن دو سه میلیارد از مردمان آسیا و اروپا چنگ انداخته و آنرا از آن خود دانسته است. دیدیم که تبار و نژاد 9 دولت از این 16 تا، اصلا ترکی نیست، بلکه مغولی یا آریایی یا ناشناخته است. از آن هفت دولتِ ترکتبار نیز، به جز دو دولت یعنی «سلجوقی» و «عثمانی»، چهارده تای دیگر، هرگز پایشان به آناتولی (ترکیه کنونی) نرسید. و به جز یکی یعنی «عثمانی»، هیچیک قلمروی کنونی «ترکیه» را نداشتند. دیدیم که فرهنگ و زبانِ چیره در بیشتر این دولتها (به جز عثمانی) ترکی نبود و آنچه «تمدن عثمانی» خوانده میشود نیز، چیزی جز یک آمیختگی از عناصر بیزانسی و ایرانی و خلافت عربی نیست. و از همین روست که زایش دولت ترکیه را در سده 20 و به دست آتاتورک میگیرند(UNESCO Resolution 1988 ).
Bibliography
American Heritage Dictionary. 2006 /Turk.
Britannica. 2007 /Avar.
Beckwith, Chr.I. 2009. Empires of the Silk Road: A History of Central Eurasia from the Bronze Age to the Present. Princeton: Princeto University Press.
Bosworth, C. E. 2000. History of Humanity, Volume IV: From the Seventh to the Sixteenth Century. Routledge.
Bosworth, C.E. 1963. The Ghaznavids. Edinburgh.
Boyle,J. A. 1968. "Dynastic and Political History of the Il-Khans". In Boyle, J. A. The Cambridge History of Iran. Cambridge: Cambridge University Press.
Blair, Sheila and Bloom. Jonathan. 2004. "Rewriting the History of the Great Mongol Shahnama", in Shahnama. The Visual Language of the Book of Kings, Ed. R. Hillenbrand. Aldershot.
De Guignes, Joseph. 1758. De Guignes: Histoire générale des huns, des turcs, des mogols, et des autres tartares occidentaux.
Enoki, Kazuo. 1959. "On the Nationality of the Ephthalites". Memoirs of the Research Department of the Toyo Bunko.
Golden, Peter B. 2007a. The World of the Khazars: New Perspectives, co-edited with H. Ben-Shammai and A. Róna-Tas. Leiden: Brill.
Grousset, Rene. 1991. The Empire of the Steppes, tr., Naomi Walford. Rutgers University Press.
Livinsky, B.A. and I.Pyankora. 1999. "Pastoral Tribes of the Bronze Age in the Oxus Valley. In History of Civilization of Central Asia. Eds. A.H. Dani and V Masson. Paris: UNESCO.
Holcombe, Charles. 2001. The Genesis of East Asia, 221 B.C.- 907 A.D. University of Hawaii Press.
Liptak, Pal. 1955. Recherches anthropologiques sur les ossements Avares des environs d'Üllő. – Acta Archaeologica Academiae Scientiarum Hungaricae.
Laszlo Makkai & Andras Mocsy. 2001. HISTORY OF TRANSYLVANIA - Volume I. From the Beginnings to 1606. Boulder.
Lehmann, F. 1988. BĀBOR, ẒAHĪR-AL-DĪN MOḤAMMAD. Iranicaonline.
MacKenzie D.N. 1971. Pahlavi Dictionary. London: Oxford University Press.
Poppe, Nicholas. 1965. Introduction to Altaic Linguistics. Harrasowitz, Wiesbaden.
Rona-Tas, Andras. 2007. The World of the Khazars. Handbook of Oriental Studies. Section 8 Uralic & Central Asia Studies BRILL .
Schenker, Alexander. 1995. The dawn of Slavic: An introduction to Slavic philology. New Haven & London: Yale University Press.
Sinor, Denis. 1977. Inner Asia and its Contacts with Medieval Europe. London: Variorum.
Sinor, Denis. 1990. The Cambridge History of Early Inner Asia. Cambridge: Cambridge University Press.
Sinor, Denis. 1999.The Mongols in the West”. Journal of Asian History; 33 (1). Harrassowitz Verlag.
Tetley, G.E. 2009. The Ghaznavid and Seljuk Turks: Poetry as a Source of History. London
Wikipedia(2015-02-01)/Gukturk
نقد و بررسی فیلمنامه "کوروش کبیر" اثر مسعود جعفری جوزانی...
ما را در سایت نقد و بررسی فیلمنامه "کوروش کبیر" اثر مسعود جعفری جوزانی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : pajuhesh-iranshenasi بازدید : 153 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 23:40