جنگ خشایارشا با یونانیان
نبردهای آرتمیزیوم و ترموپیل
جنگهای پادشاهان هخامنشی با یونانیان از مهمترین سرفصلهای تاریخ دورهی باستان است که حجم بزرگی از مطالعات تاریخی را به خود اختصاص داده است. مهمترین مسئله در بررسی این جنگها -که یونانیان به آن "جنگهای مادی" یا "جنگهای پارسی" گویند- کمبود و یکطرفه بودن منابع است. یعنی در حالیکه هیچ منبع ایرانی و شرقی سخنی از این جنگ نزده، منابع یونانی به تفصیل جزئیات آنرا شرح دادهاند. مهمترین آنها تواریخ هرودوت که اصلا برای بررسی همین جنگها نوشته شد و دیگر نکاتی که در آن به چشم میخورد، حاشیه یا پیشزمینهای بر این جنگها است. 5 کتاب از 9 کتاب هرودوت به این جنگها میپردازد. و در این میان سه کتاب پایانی به دورهی خشایارشا پیوند دارد.
دیگر منابع یونانی چون کتسیاس و دیودور و پلوتارک دیرتر از هرودوت نوشته شده و تا اندازهای خود زیر تاثیر هرودوت بودهاند.
بنابر کتاب هفتم هرودوت، خشایارشا به محض برتخت نشستن بر آن شد که به یونان لشکر بکشد. با اینحال بنابر همان منبع سنتی، لشکرکشی او 5 سال دیگر رخ داد. دلیلش را شورشهای مصر و بابل میدانند که میبایست سرکوب میشد. برخی ایرانیان با تصمیم خشایارشا مخالف بودند، ولی یونانیان دربار هخامنشی او را همراهی کردند و بدین ترتیب سپاهی بزرگ -که هرودوت و به پیروی از او دیگر تاریخنویسان یونانی آنرا چند میلیونی میخوانند- از دو سوی زمین و دریا رهسپار یونان شدند. پژوهشگران مدرن همگی شمارگان سرسامآور هرودوت را انکار کرده و رقمی میان 70 و 300 هزار نفر را برای سپاهیان خشایارشا پذیرفتهاند. یونانیان به خشایارشا و سپاهش نگاهی اساطیری داشتند. یکی از شاعران چنین سرود که «ای زئوس! اگر قصد نابود کردن یونان را داری چرا لباس ایرانی در بر کرده و نام خشایارشا بر خود گذاشتهای؟»
ارتش خشایارشا را نمیتوان ایرانی خواند، چنانکه بر اساس همان یگانه منبع کلاسیک یعنی هرودوت، ملیتها و قومیتهای فراوان آسیایی و آفریقایی و مدیترانهای و از جمله یونانیان آسیا اکثریت و ایرانیتبارانی چون پارسیان و مادها اقلیت سپاه خشایارشا را تشکیل میدادند. سپاهیان هخامنشی در آگوست یا سپتامبر 480 پیش از میلاد از تنگه داردانل (هلسپونت) گذر کردند و به بالکان و سپس یونان شمالی وارد شدند. بسیاری از شهرها پیمان شاه بزرگ را پذیرفتند و به اصطلاح "آب و خاک" دادند. ولی برخی مقاومت کرده و به آسانی سرکوب شدند. خشایارشا سفیرانی به آتن و اسپارت فرستاد که برخلاف عرف دیپلماتیکی که از دوران باستان تا اکنون وجود دارد، کشته شدند. این درحالی بود که خشایارشا پس از دستگیری جاسوسان یونانی، آنها را زنده و آزاد گذاشت تا برگردند. نیروی زمینی ارتش خشایارشا با کمک و همراهی مقدونیها وارد تسالی شده و سپس برای حرکت به سوی آتن مجبور شد تا از تنگهای به نام ترموپیل (یا ترموپولی) به معنای "دروازهی داغ" بگذرد. گویا پهنای این تنگه در جایی به 20 متر میرسیده و اسپارتیان بنا داشتند در آنجا سپاه هخامنشی را متوقف کنند. دانشمندان علم نقشهبرداری و زمینشناسی در تطبیق آنچه هرودوت به نبرد ترموپیل نسبت داده دچار مشکلات فراوان شدهاند. چه، بنابر پژوهشی که نقشهبرداران در دانشگاه بوستون کردهاند، ترموپیل کنونی چندان تنگ نیست و گذر از آن دشوار نمینماید. و از آن مهمتر الزامی برای گذر از ترموپیل برای رفتن به یونان جنوبی و فتح آتن نبوده و سپاهیان هخامنشی میتوانستند از مسیرهای دیگری بهره بگیرند. همچنین تاریخ نشان میدهد که دولتی که ترموپیل را در اختیار داشته و از آن برای دفاع در برابر متجاوزان بهره برده، همیشه شکست خورده. این رخداد از زمان خشایارشا تا هیتلر تکرار شده است. همزمان با حضور خشایارشا در ترموپیل، نیروی دریایی هخامنشی برای رسیدن به شبه جزیره آتیکا از جایی به نام آرتمیزیوم گذر کرد که در آنجا نیروهای دریایی متحد یونانی به رهبری تمیستوکلس آتنی منتظرشان بودند. بنابر منبع ما یعنی هرودوت برای چندمین بار ناوهای هخامنشی دچار طوفان شدند و آسیب دیدند. باقیماندهی نیروی دریایی خشایارشا به نبرد با یونانیان پرداخت که سه روز به درازا انجامید. بخشی از ناوگان ایرانی و نیمی از ناوگان یونانی نابود شد و در روز چهارم ارتش دریایی هخامنشی صحنه را خالی از رقیب دید. چراکه کشتی بانان یونانی با شنیدن خبر شکست همتبارانشان در نبرد ترموپیل ترجیح دادند سیاستی دگر پیش گیرند. باید توجه داشت که ایران سرزمینی دریایی نیست و دو دریای شمال و جنوب ایران در روزگاران باستان چندان پر رفت و آمد نبودند و به ندرت برای تجارت و عملیات های نظامی به کار میرفتند. تازه در همین دورهی هخامنشی بود که جهانیان پیبرده بودند میتوان از راه دریا، از هند به خلیج فارس و دجله و فرات و همچنین به مصر و مدیترانه رسید. از همین رو، ناوگان نوبنیاد هخامنشی، کاملا غیرایرانی بود و به ویژه دو عنصر فینیقی و یونانی (ایونی) نقس اصلی را داشته و مقام بعدی در اختیار قبرسیها بود. تمیستوکلس پس از نبرد آرتمیزیوم که برای یونانیان بیحاصل بود، در بیانیهای تلاش کرد یونانیتباران فراوان نیروی دریایی هخامنشی را به سوی خود بکشد یا دستکم به بیطرفی وادارد. ولی کامیاب نشد.
»طرحی از نبرد ترموپیل»
به گفتهی هرودوت، دقیقا همزمان با نبرد دریایی آرتمیزیوم، نبرد زمینی ترموپیل رخ داد و هر دو جنگ با هم به پایان آمد. با آنکه از نظر جفرافیایی، آرتمیزیوم اهمیت بیشتر دارد ولی نبرد ترموپیل سرشناسی بیشتری در تاریخ بدست آورده. به گونهای که فیلم سینمایی 300 بر اساس یک کتاب کمیک اثر فرانک میلر، به همین جنگ میپردازد. دلیلش داستان افسانه مانندی است که هرودوت دربارهی ترموپیل نوشته. و بر اساس آن 4 تا 10 هزار یونانی که تنها 300 نفر آن اهل اسپارت و طبعا نظامیِ کارکشته و حرفهای بودند، توانستند برای مدت چند روز سپاهیان هخامنشی -که به ادعای تاریخنگاران یونانی چندصد هزار نفر (نسبت 100 به 1) بودند- را متوقف سازند و بسیاری از آنان از جمله دو برادرِ شاه را از میان ببرند. پس شاید بتوان گفت که بخشی از مشکل فیلم اغراقآمیز 300 به همین منابع اغراقآمیز کلاسیک یونانی برمیگردد. نبرد بدین ترتیب به پایان آمد که یکی از یونانیان خائن مسیری فرعی را به ایرانیان آموخت و سپاهیان بیمرگ ایرانی(جاویدانان) به رهبری هیدارنس پارسی، توانستند اسپارتیان را دور بزنند. نبرد با کشته شدن لئونیداس، شاه اسپارت و همه 300 اسپارتی و فرار دیگر نیروهای یونانی به پایان رسید تا یونان جنوبی از راه خشکی بیدفاع شود.
در سپتامبر 480 پ.م سپاهیان هخامنشی به سرفرماندهی خشایارشا آتن را برای نخستین بار فتح کردند. به جز یک گروه کوچک شبهنظامی، همه آتنیها شهر خود را ترک گفته بودند. درگیری این گروه کوچک به آتش سوزی در آکروپولیس و نابودی بخشی از آثار هنری آتن انجامید. هرچند که چند دهه بعد آتنیها، آثاری به مراتب پرشکوهتر و جاودانهتر به جایش ساختند که ویرانههای این آکروپولیس نو، تا امروز مانده است. به گفتهی هرودوت، اگرچه آرتمیزیوم و ترموپیل هخامنشیان را متوقف نساخت ولی خشایارشا را شوکه کرد و شتاب حرکت او را کند گرداند. برخی پژوهشگران تاخیر خشایارشا برای فتح آتن را نتیجهی ترموپیل میدانند. ولی برخی دیگر چون جورج کاکول، تاخیر خشایارشا را تاکتیک خودش میدانند. بر این اساس، دو نبرد نتیجه برای یونان دربر نداشت و بیاهمیت بود. نیروی دریایی خشایارشا از آرتمیزیوم به سالامیس در جنوب یونان آمد. جایی که یونانیان همه توان دریاییشان را در آنجا گرد آورده بودند.
نبردهای سالامیس و پلاته و میکال
نهایتا آتن فتح شد و بخشهایی از آن در آتش سوخت. سپس نیروی دریایی ایران به سالامیس رفت که کل توان دریایی یونان (آتن) در آنجا بود. نکتهی مهم آن است که تمیستوکلس (فرماندهی آتنی) به زحمت توانست اتحادیهای شکننده بر ضد ایران ایجاد کند. همچنین تلاش او برای جذب یونانیان سپاه ایران بینتیجه ماند. به گفتهی هرودوت در کتاب هشتم، نبرد سالامیس میرفت که انجام نگیرد ولی اشتباه خشایارشا و یک اتفاق باعث شد درگیری کوچک به درگیری بزرگ در خلیج سالامیس بیانجامد. به گفتهی پژوهشگران نوین، اگر این نبرد رخ نمیداد، اتحادیه شکنندهی یونانی فرو میپاشید و دولتهای یونانی یک به یک تسلیم میشدند. ولی نبرد دریایی میان ناوهای هخامنشی و یونانی که در آن 200 کشتی هخامنشی و 40 کشتی آتنی نابود شد مسیر تاریخ یونان را دگرگون کرد.
به گفتهی اومستد، حتا پس از این نبرد پرتلفات، باز هم همه چیز در دست خشایارشا بود که او اشتباه مهلک دیگری انجام داد. فرمانده کل نیروی دریایی خود که یک فینیقی بود را اعدام کرده و مردونیه را به این سمت برگزید. گویا این کار باعث قهر سربازان فینیقی و خروج نیروهای دریایی فینیقی از میدان نبرد شد. مصریان هم به پیروی از فینیقیان آنجا را ترک کردند. خشایارشا به سفارش آرتمیزیا – شهبانوی کاریا – که قهرمانانه در سالامیس بر ضد یونان جنگیده بود، به آسیا برمیگردد. ولی حضور مردونیه در راس یک سپاه بزرگ دریایی و زمینی در منطقه و ادامهی مذاکره با دولتهای یونانی برای مدت 10 ماه که کاملا از موضع برتر ایران انجام میگرفت و نهایتا به اشغال آتن برای دومین بار در همان سال و آتشسوزی و ویرانی دوبارهی آن، نشان میدهد که سالامیس را نمیتوان شکست هخامنشیان و فرار خشایارشا خواند.
»طرحی از نبرد سالامیس»
ابهام در این بخش از تاریخ فراوان است و معضلات آن نه تا امروز حل شده و نه احتمالا حل خواهد شد. چراکه قهرمان سالامین یعنی تمیستوکلس آتنی که پس از این نبرد در شهر خود به قدرت رسید، از سوی مخالفان متهم به ارتباط با ایران گشت! ماجرا از آنجا آغازید که آتنیها پیبردند که شاه بزرگ میخواهد از پل هلسپونت به آسیا برگردد. پس طرحی برای خراب کردن پل و نتیجتا به دام انداختن خشایارشا ریختند. ولی تمیستوکلس جلوی اجرای طرح را گرفت و به خشایارشا پیغام داد که میتواند از این پل با امنیت کامل گذر کند. در واقع منابع یونانی، ارتباط تمیستوکلس با خشایارشا را کاملا به رسمیت میشناسند. ولی برخی چون پلوتارک در زندگینامهی تمیستوکلس او را از اتهام خیانت به یونان تبرئه کرده و این ارتباط را فریب و حیلهی تمیستوکلس بنابر مصالح یونان میخواند. چند سال بعد، بلآخره مخالفان تمیستوکلس پیروز شده، او را از آتن میرانند. به گفتهی توکودید (توسیدید) در کتاب پنجم خود، او به مقدونیه (هم پیمان هخامنشیان) میرود و سپس از آنجا به آسیا پناهنده میشود. او پس از میانجیگری ایرانیان بلآخره به شوش، پایتخت هخامنشیان رسیده و به شاه بزرگ میگوید: "اگر من را رها کنید، یاوری را از خود رها ساخته و اگر مرا نابود کنید، یک دشمن آتن را نابود کردهاید". شاه یکسال او را در شوش مورد مهر و محبت قرار داد. طوریکه این لطف نسبت به هیچ یونانی دیگری پیشینه نداشت. سپس او را به آسیای خُرد (آناتولی) فرستادند تا در جهت اهداف ایران تلاش کند. تمیستوکلس به دلیل اینکه نتوانست به قولهایی که به شاه بزرگ داده بود، عمل کند با خوردن زهر خودکشی کرد. به گفتهی پلوتارک، آتنیها حتا مردهاش را نیز برنتافته و جسدش را بیرون کشیده و سوزاندند.
سکوت هرودوت دربارهی نقش تمیستوکلس در جنگهای پس از سالامیس، تا اندازهای چیستان را بر ما میگشاید. تمیستوکلس نه یک قهرمان ناسیونالیست یونانگرا، بلکه یک سیاستمدار باهوش فرصتطلب بود که یونان و ایران برایش ارزش ذاتی نداشتند. او از درگیر شدن با ایرانیان پرهیز کرد و ارتباط پنهانی خویش با هخامنشیان را ادامه داد. و با کمک همین سیاست دوگانه، توانست چندین سال بر آتن فرمانروایی کند. که بلآخره ماهیتش برملا گشت و سرنگون شد. برای شناخت ماهیت تمیستوکلس کافیست به دیگر سردار میهنپرست و متعصب آتنی یعنی آریستیدیس بنگریم که از زمان داریوش تا مرگ خشایارشا همواره به آتن و یونان خدمت کرد و هرگز به او اتهام خیانت نزدند. او وارون تمیستوکلس حتی در روزهای بد خود به ایران و دیگر دشمنان آتن پناهنده نشد. و جالب است که پس از جنگهای پارسی که تمیستوکلس به قدرت رسید، آریستیدیس میهنپرست، بیچیز و بیچاره گردیده و در فقر بمرد. ولی نزد مردم یونان گرامی بود.تیموکرئون شاعر یونانی همدوره تمیستوکلس درباره این چهرهی آتنی (که قسمت دوم فیلم تخیلی 300 او را به عنوان یک قهرمان برمیکشد) میسراید: «از تمیستوکلس سخنی به میان نمیآورم، چه حقیقتا منفور همگان است. زیرا خائنی است واقعی، مردی است شرور و دروغ پرداز...». همین شاعر پس از رانده شدن تمیستوکلس از آتن به جرم همدستی با ایرانیان، در شعر دیگری میسراید : «پس من تنها کسی نبودم که با مادها روابطی برقرار کرد، از من شرورتر هم بوده است. من تنها روباه صحراها نبودم»
بنابر هرودوت در کتاب نهم، در 479 پیش از میلاد، مردونیوس، سپهسالار هخامنشی برای بار دوم آتن را فتح کرد ولی آنرا واگذاشت و به شکلی غیرمنطقی به جنگ با اسپارتیان در نبردی به نام پلاته پرداخت. در این جنگ او شخصا در میدان جنگ حضور یافت و چون کشته شد، سپاه هخامنشی متلاشی شد. در نوشتارهای تاریخی یونانیان سخن از یک نبرد دریایی است به نام میکال (موکاله) که در همان روز نبرد پلاته روی داد و به شکست نیروی دریایی هخامنشی انجامیده است. بدین ترتیب، در یک روز، هم نیروهای زمینی ایران در اروپا متلاشی گشتند و هم نیروی دریایی ایران از دریاهای مرمره و اژه رانده شدند. پذیرش داستان هرودوت بدین شکل حماسی و اساطیری بسیار دشوار است. با اینحال میتوان پذیرفت که پیمان صلحی میان هخامنشیان و دولتهای یونانی سامان گرفت که بعدا در پیمانی به نام "صلح کالیاس" در زمان اردشیر یکم تثبیت شد. بر اساس این پیمان صلح، ایران، دولتهای یونانی را به رسمیت شناخت و دیگر هرگز به عملیات نظامی در دریاها نپرداخت. یونانیان نیز دست از گسترش امپریالیسم خود در آسیا کشیدند. و در یک کلام، در عوض اروپا، باقی جهان یعنی آسیا و آفریقا را به ایرانیان واگذارند. ولی دخالتهای ایران در امور یونانیان به پایان نرسید. به نوشتهی توکودید، سردار اسپارت و قهرمان نبرد پلاته، یعنی پائوسانیاس، به عنوان فرماندهی اتحادیهی هلنی (نیروهای نظامی یونانی) برگزیده شد. ولی او یونیفورم ایرانی میپوشید و در کنار یک افسر ایرانی به نام ارتهبازو کار میکرد. توکودید نامهی خشایارشا به پائوسانیاس را در کتاب خود آورده که در آن شاهنشاه از جنگ او با گروهی از تبهکاران در آنسوی بیزانتیوم (استانبول کنونی) سپاسگذاری کرده و قول داده است که برای رسیدن به اهداف نظامی در اروپا، از هیچ کمکی به او و ارتهبازو دریغ نکند. پلوتارکدر زندگینامهی کیمون مینویسد: «پائوسانیاس برای شاه ایران نامهها مینوشت و راه خیانت پیش گرفته بود».
پائوسانیاس در پایان کار مورد نفرت یونانیان قرار گرفته و محکوم به مرگ شد. و دستیابی به نامههای او بود که رابطه تمیستوکلس با ایرانیان را نشان داده و همتای آتنی او را از نیز قدرت به زیر کشید. این نشان میدهد که خشایارشا شکست خوردهی مطلق جنگهایش در یونان نبود. خواندن سرنوشت تمیستوکلس و پائوسانیاس که هرودوت آنها را سرداران نابود کنندهی ایران و قهرمانان یونان میشناساند، در دیگر منابع یونانی، بر جذابیت این بخش از تاریخ میافزاید. هارولد لمب در این باره مینویسد : «نسلها باید بگذرد تا در جنگهای ایران و یونان، حقیقت جای نمایشنامهای که آیسخولوس ساخته و تصویری که هرودوت ترسیم کرده را بگیرد»
ناپلئون بناپارت نیز درباره جنگ خشایارشا با یونان مینویسد: «این جنگ نامی، که معروف به جنگ پارسی گشته، عبارتست از کارهایی که نتیجه قطعی نداشته و هریک از طرفین کارها را برای خود پیروزی پنداشتهاند. خشایارشا به آسیا بازگشت، خرسند از اینکه آتن را گرفت و سوزاند و ویران کرد و یونانیها پیروزی خود را بزرگ کردند، مغرور از اینکه در سالامیس به کلی نابود نشدند».
با این همه، حتی اگر نتیجه ی قطعی جنگهای خشایارشا و یونانیان را ندانیم، بنابر منابع ایرانی که همان سنگنوشتههای میخی هخامنشی باشند نتایج دیگری بدست میآوریم:
1- سالامیس و پلاته کوچکترین خللی در سنگنوشتهنویسی که مظهر قدرتنمایی شاهان هخامنشی بود، ایجاد نکردند. حال یا جریان آنگونه که آیسخلوس در نمایشنامهاش نوشت و سپس هرودوت جزئیات مفصلتری برایش پرداخت، نبوده و یا اصلا تاثیری بر حال و روز امپراتوری ایران نداشته.
2- اینکه در زمان خشایارشا و پس از جنگی موهوم به نام میکال (موکاله) هخامنشیان کرانهغربی آناتولی و دولت – شهرهای یونانی آسیا را به کل از دست دادند، با نوشتههای خود خشایارشا جور نیست. چراکه او در سنگ نوشته دیوان (XPh) لیدی و ایونی را همچنان جزو قلمرو خود میشمارد. هرچند شاید گفته شود سنگ نوشته دیوان را خشایارشا بیدرنگ پس از سرکوب شورشهای مصر و بابل و در آستانه ی یورش به یونان نوشته است. در این باره قطعیتی نیست.
3- یک پارچ که از ویرانههای هخامنشی در هالیکارناسوس بدست آمده امضای خشایارشا را دارد. به گفته پژوهشگران این پیشکشی شاه بزرگ به شهبانوی کاریا – آرتمیزیا – پس از سالامیس بوده است. این پیشکشی سپس به معبد موزولوس اهدا شده بود. این درحالیست که اگر روایت هرودوت را بپذیریم، نهایتا در نبردها، هالیکارناسوس نیز به دست یونانیان افتاد!
اگرچه منابع تازه یافت شده ایرانی، تا اندازهای با روایتهای یونانی تناقض دارد، هنوز ایرانشناسان را قانع نکرده است تا تفسیری کاملا نو از جنگهای هخامنشیان و یونانیان بدست آورند.
(بهرام روشن ضمیر)
منابع
- Cawkwell, George (2006). The Greco-Persian Wars. Oxford University Press
- Herodotus XII; George Rawlinson
- Thermopylae, Greece". Journal of Field Archaeology 14
- The Pass at Thermopylae, GreeceAuthor(s): John C. Kraft, George Rapp, Jr., George J. Szemler, Christos Tziavos, Edward W. BOSTON UNIVERSITY
تارنماهای سودمند
- ایرانیکا: "کتاب هفتم هرودوت"
http://www.iranicaonline.org/articles/herodotus-vii
http://www.shsu.edu/~his_ncp/Herother.html
http://academic.reed.edu/humanities/110tech/thermopylae.html
http://faculty.uml.edu/Ethan_Spanier/Teaching/documents/Thermopylaegeology.pdf
- متن سنگنوشته دیوان خشایارشا
http://www.livius.org/aa-ac/achaemenians/XPh.html
- پارچ پیشکشی خشایارشا به آرتمیزیا
http://www.livius.org/aa-ac/achaemenians/Xv_Hali.html
نقد و بررسی فیلمنامه "کوروش کبیر" اثر مسعود جعفری جوزانی...
ما را در سایت نقد و بررسی فیلمنامه "کوروش کبیر" اثر مسعود جعفری جوزانی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : pajuhesh-iranshenasi بازدید : 128 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 23:40